مي نويسد

يه نفر اينجاست كه قهوش تموم شده غمبرك زده...

______

اين چيه كنار بالشتت؟😰😳

-قرانه...

قران؟

-اري

چرا ميذاري اينجا؟؟؟؟؟بذار روي طاقچه

-كه نترسم...

يه روزي بود شبا وقتي تنها بودم توي ماشين ميخوابيدم ؛چون ميترسيدم توي خونه؛ ولي الان از هيچي نميترسم...ترسات توي ذهنتن نه واقعيت...سعي كن دربياري خودتو ازين فضا...

كلاس كنسله🕺🏻🕺🏻🕺🏻🕺🏻🕺🏻لطفا قبل خوردن قهوه و به خود گرفتن فاز گنگ و بيدار موندن تا ساعت ٣ ، گروه کلاسیتونو چک کنین😬

واكنش عضلات پشت و مهره‌های كمر و گردن... سلول‌های مغزی... چشم‌ها و حال روحی را در گیف زیر مشاهده مینمایید😂:

کلیک

اون گیفی که حق مطلبو ادا میکرد منشوری بود مناسب فضای عمومی‌نیست😁شما مودو شدید تر از این در نظر بگیرید😂

مرسي ازت علامت سوال:)كلي انرژي تزريق كردي بهمان🦋خيلي خيلي مرسي🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻 همش ميگفتم چجوري شب بيدار باشم كه انرژيش جور شد☺️بسي سپاس....اميدوارم خدا بهتون دقيقا اون لحظه كه نياز داريد و فكرشو نميكنيد يه انرژي خوشگل و حال خوب كن برسونه🦋🌷

___________________
يه نفر اينجاست!

پر رووو

قرنيه مشكي😂

نه جدي بگم

يه نفر اينجاست پر رووو...چشم سفيد😂

ميخواد تا صبح بشينه اين سه تا جزوه رو بخونه فردام پرسش كلاسيو بتركونع:)

همينه كه هست...

با خودم سر كل كل افتادم بد جووور😂درستش ميكنيم

درسته از كلاس عقب افتادم ولي اوني نيستم كه عقب بمونم

ايزي ايزي تامام تامام

ولي يادت باشه...اگه برم و ببازم... با احتساب اون چيزي كه قبل اين ،به خاطر گوش دادن بهت از دست دادم و هنوز وقتي يادش ميفتم اشك روي گونم جاري ميشه...زندگيمو باختم!خب؟!

از نظر ادمات شايد حتي ديده نشه چيزي كه ميبازم...ولي اين همه ي اون چيزيه كه دارم... زندگيمه...

اون قبليه هم كسي نميدونه چي بود...ولي تو كه ميدوني...من كه ميدونم...

سر اون قبليه ادمات قضاوتم كردن...مسخرم كردن ...من از دست دادم چيزيو كه هيچ كس فكر نميكرد واسه داشتنش دارم بال بال ميزنم...هيچ كس فكر نميكرد واسه داشتنش خواب به چشمام نميومد...واسه داشتنش نفسم بالا نميومد...ولي از دست دادم!قبل به دست اوردنش از دستش دادم...و خب هم من ميدونم چي بود هم تو...اگه اين بارم همه چيزمو از دست بدم...تو بگو...تو حرف بزن

خدايا يه كاري!

ازونجا كه تو خدايي😬و من بندتم بيا يه كاري كنيم

من به خاطر تو اون كارو بكنم

بعد تو قول بدي واسه اون سه تا چيز كه ميدوني يه كاري بكني

ميدوني!طاقت ندارم يني نه تنها ميترسم بلكه دلم واسه مزه ي اون چيزي كه ميدوني تنگ شده!خيلي!

مخصوصا تهديد امشبت خيلي كارساز بود...بعد بشارت ديشب

حالا ميخوام وظيفمو انجام بدما ولي خب خودت ميدوني اگه به خاطر تو نبود عمرا خودمو توي استخر كاكتوس نمينداختم!البته اگه نندازم توي كاكتوس ابدي ميفتم!

ديدم نميارزه بابا!

بالاخره اين استخره يه تايم اوتي داره ولي اون استخره باتلاقه🥵

(حتما توي دلت داري ميگي چقدر پر روئه😅)ولي خب خداييش دهنم سرويس ميشه ديگه ولي بهت اعتماد دارم

بي نهايت كارتو به خاطر من كردي حالا اين كارم من بكنم...میگمااا خودت مواظبم باشیا اگه بيفتم هيچي ازم نميمونه...يه نابودي بزرگ!!ميگما..دارم١٠٠٪؜ريسك ميكنم به خاطر تو...ميگما دهنم سرويس نشه‌ها!مث اسب ابي از ترس به خاك فنا رفتن دارم سگ لرز ميزنم...ولي تو باش...باشه؟اقا ديگه...ميگم مثل دفعه‌هاي پيش نشه‌ها...من طاقت گريه و ديوارو چنگ زدن ندارما....من مثل كريستال ِ بند خوردما...من هزار بار تا الان شكستا...خدايا...من طاقت يه چيزي مثل اون ساعت كه هنوز جراحتاش روي روحم مونده ندارما...ميگما تو گفتي خب؟پس ميگم باشه...ولي توروخدا مهربون باش خب؟من خيلي ضعيفم خب؟يادت باشه

ميدوني همين الانشم هيچي ازم نمونده...به جز سه تا چيز!از اون سه تا دو تاشو ممكنه با اين كار از دست بدم...

خلاصه اينكه يه كاري كن بتونم تصميم بگيرم راهشم بذار جلوم

ميخوام دل به دريا بزنم

هستي ديگه...؟

اون وسطش تنهام نذاريا

ميگم!سه شب ديگه خبر ميدم بهت فعلا امتحانام فشردست

امروز درس خوندم بیشتر از روزهای قبل و کمتر از ح‌د توقعم...و انقدرررر انقدرررر انقدررر خستم که انگار با سه تا چکش داشتم معدن حفر میکردم...

اين نشون ميده خداروشكرررر خداروشكررر خداروشكر دارم ميفتم روي غلتك...

امشب بعد اینکه يه ساعت زير ميز خوندم،درسو عوض كردم رفتم كنج ديوار خوندم..از روي رفرنس انگليسي*(جهت بيان ذوقمرگي از انگايسي خوندن😃😄)!همچنان با بي حوصلگي ولي بهتر از هيچي بود چون كم كم ميشه روتين زندگيم و بي حوصلگيه رخت بر ميبنده

*زبانم خيلي خوب نيست (در واقع خيلي بده)ولي متناي تخصصيو كه جلوش شكل داره تا حدودي ميفهمم با حدس زدن فعلا

بعد اومدم خونه رو ك بمب در‌‌ان‌منفجر شده مرتب كردم...شامو درست كردم

الان ميخوام جارو و تي بزنم...

بعد بشينم بقيشو بخونم چوننن كه كلي حجم درسا زياده...

دو تا پست اينستا فرستاده واسم كه كراپ و خوشگليسازيون كنمشون...

ميخواد بذاره استوري واتس اپش...

يه ساله كات كردن...بعد يه سال داره استوري ميذاره كه دختره ببينه...

بعد يه سال انقدر استوري ميذاره شده فعال مجازي

نميدونم دختره سين ميزنه يا نه

شمارشو داره يا نه

پيگيرشه يا نه

ولي شايد خسته شده از منتظر بودن...يه سال همونقدر كه كوتاهه همونقدر هم طولانيه...كاش بعد شيش ماه ميذاشت يا بعد يه ماه...يا دوماه...يا كاش دختره سين كنه استورياشو!شايدم سين ميكنه كه اين بشر انقدر استوري ميذاره

نميدونم...اميدوارم هرچي كه خيره واسش پيش بياد...

_____________
جدا از بحث اين بشر

كاش ما ادما وقتي چيزيو داريم بفهميم چقدر واسمون با ارزشه...بفهميم وقتي نباشه چقدر سخته...كاش عمق دوست داشتنمونو ببينيم...درك كنيم... قدر چيزي كه داريمو تا وقتي كه هست بدونيم‌‌ان‌شاءالله كه باشه ولي اگه يه روزي نبود بتونيم با نبودنش زندگي كنيم...